برای همیشه با من باش...

دلم برات تنگ شده بی وفا...

برای همیشه با من باش...

دلم برات تنگ شده بی وفا...

تو هم برو!!! 

دیگه بهت نیازی نست!! 

فقط گاه گاهی  

دلم واست تنگ میشه! 

 

همه جا دنبال تو ام!

هیچ چیزی بعد رفتنت  بعد رفتنت بهم کمک نمیکنه!!!  

دوستت دارم...

 

به تو نرسیدن محدود است! 

به اندازه تمام راه های نرسیدن به قلبت دوستت دارم...

رسم روزگاره....

رسم روزگاره:
کسی را که خیلی دوست داری، زود از دست می دهی پیش از آنکه خوب نگاهش کنی. پیش از آنکه او را در آغوش بگیری . پیش از آنکه تمام حرفهایت را به او بگویی ، پیش از آنکه همه لبخندهایت را به او نشان بدهی مثل پروانه ای زیبا، بال میگیرد و دور می شود ، و تو خیال میکردی تا آخر دنیا می تونی هر روز طلوع آفتاب را با او تماشا کنی .
رسم روزگاره :
کسی که از دیدنش سیر نشده ای زود از دنیای تو میرود ، بدون اینکه حتی ردی و نشونی از خودش در دنیای تو به جا بزاره .چه آرزوهایی با او داشتی ، چه آینده ی زیبایی را با او می دیدی، فرصت نشد که فقط یک بار سرت را بر روی شانه هایش بزاری و گریه کنی.
رسم روزگاره :
وقتی از هر روزی بیشتر به او نیاز داری ، وقتی هنوز خوشبختی را در کنار او حس نکردی ، وقتی هنوز ترانه های عاشقی را تا آخر با او نخوانده ای ، درکمال ناباوری می بینی که او را در کنارت نیست . چه فکر پوچی بود که دست در دست او خنده کنان تا اوج آسمان خواهی رفت و او صورتت را پر از بوسه میکند.  

  

 رسم روزگاره:

با خود گفتی اگر این بار ببینمش دست او را می گیرم ، خیلی محکم می گیرم و نمی گذارم که برود . او باید برای همیشه پیشم بماند . دستی را گرفتی اما این دست کیست که خیلی سرده ؟ تو دست در دست تنهایی دادی . اون دست رهات نمی کنه !
رسم روزگاره :
او که میرود ، برای همیشه هم می رود .و آنقدر تنها می شوی که حتی نام روزها را فراموش میکنی و گذشت زمان را احساس نمی کنی ، از صدای تیک تیک ساعت بیزار می شوی و با آنکه تنگ دل تو شکست اما ماهیش آزاد نشد.
راستی تو که او را خیلی دوست داری: اگه هنوز باد شمعهایت را خاموش نکرده، اگه هنوز شمع بالهایت را نسوزانده ، اگه هنوز می توانی به او هدیه ای ، شاخه گلی بدهی و پس قدر لحظه لحظه ی این روزها را بدان . او را در آغوش بگیر و تا فرصت داری به او بگو :
دوستت دارم !!!

می بخشمت!

 

میبخشمت با عشق، میبخشمت با اشک

میسپارمت دست این راه  بی برگرشت

میبخشمت وقتی توو گریه گم میشی

با تو یکی میشم وقتی که شب برگشت

تقدیر ما این بود ای آخرین همدم

یک روزم شده یک عمر دور از هم

مثل دو هم سلول دیونه و گیجیم

ما توو حصار غم هرگز نمیگنجیم

میبخشمت تا شوم بغض  طوفانت

میبخشمت اما مثل یک دیوانه

پاییز این تقدیر ای آخرین همدم

یک روزم شده یک عمر دور از هم