باورنمیکنی این روزها چقدر دلم گرفته
باور نمیکنی که خنده هایم چه بغض هایی رادر خود پنهان دارد
آری...من با دقایقم...بازندگیم لجبازی کرده ام!!
نازنینم!
غروب بارسنگین دلتنگی مرا هرشب به دوش میکشد!
سنگینی پلک هایم و نگاهی که دیدن راازیاد برده...
کورکورانه زیستن راخوب آموختم
توان نوشتن ندارم...
واژه هایم گردو غبار گرفته!
باور کن که باورت کردم...